معنی فارسی flab
B1 /flæb/چربی اضافی یا نرم، به ویژه در قسمتهایی از بدن که نازک و شل هستند.
Excess soft fat on a person's body.
- noun
noun
معنی(noun):
Soft, loose flesh on a person's body; fat.
example
معنی(example):
او پس از زمستان متوجه چربی در بازوهایش شد.
مثال:
She noticed some flab on her arms after the winter.
معنی(example):
چربی اطراف کمرم در لباسهای تنگ باعث ناراحتیام میشود.
مثال:
The flab around my waist makes me uncomfortable in tight clothes.
معنی فارسی کلمه flab
:
چربی اضافی یا نرم، به ویژه در قسمتهایی از بدن که نازک و شل هستند.