معنی فارسی flag station

B1

ایستگاهی که در آن از پرچم برای نشان دادن وضعیت یا پیام استفاده می‌شود.

A place where flags are used for signaling or communication.

example
معنی(example):

ایستگاه پرچم برای ارتباطات اضطراری مفید است.

مثال:

The flag station is useful for emergency communication.

معنی(example):

او قبل از رفتن در ایستگاه پرچم ثبت نام کرد.

مثال:

He checked in at the flag station before heading out.

معنی فارسی کلمه flag station

: معنی flag station به فارسی

ایستگاهی که در آن از پرچم برای نشان دادن وضعیت یا پیام استفاده می‌شود.