معنی فارسی flagellist

B1

فلژلیست به شخصی اطلاق می‌شود که به طور ارادی خود را با شلاق تنبیه می‌کند.

One who practices self-flagellation for religious or personal reasons.

example
معنی(example):

فلژلیست در طی مراسم معنوی اجرا کرد.

مثال:

The flagellist performed during the spiritual ceremony.

معنی(example):

بسیاری از فلژلیست‌ها در راهپیمایی‌های سالانه شرکت می‌کنند.

مثال:

Many flagellists participate in annual processions.

معنی فارسی کلمه flagellist

: معنی flagellist به فارسی

فلژلیست به شخصی اطلاق می‌شود که به طور ارادی خود را با شلاق تنبیه می‌کند.