معنی فارسی flashcube
B2فلشکیوب، یک منبع نوری فلاش نیروی جاودانه که در دوربینهای عکاسی قدیمی برای ایجاد نور شدید در زمان عکاسی استفاده میشد.
A light source used in early photography to provide a brief, intense flash of light to illuminate subjects in low light conditions.
- noun
noun
معنی(noun):
A rotating cube containing a flashbulb in each of four sides
example
معنی(example):
یک فلشکیوب در دوربینهای اولیه برای تولید یک نور روشن استفاده میشد.
مثال:
A flashcube was used in early cameras to produce a bright flash of light.
معنی(example):
فلشکیوب به عکاسان کمک میکرد تا تصاویر را در شرایط نور کم ثبت کنند.
مثال:
The flashcube helped photographers capture images in low light conditions.
معنی فارسی کلمه flashcube
:
فلشکیوب، یک منبع نوری فلاش نیروی جاودانه که در دوربینهای عکاسی قدیمی برای ایجاد نور شدید در زمان عکاسی استفاده میشد.