معنی فارسی flections
C1شکل‌های مختلف یک کلمه که برای نشان دادن زمان، حالت یا شخص تغییر می‌کنند.
Different forms of a word that change to indicate tense, mood, or person.
- noun
noun
معنی(noun):
The act of bending a joint, especially a bone joint; the counteraction of extension.
معنی(noun):
The state of being bent or flexed.
معنی(noun):
Deviation from straightness.
معنی(noun):
(grammar) The variation of words by declension, comparison, or conjugation; inflection.
example
معنی(example):
انعطاف‌های کلمه می‌تواند معنی آن را به طرز قابل توجهی تغییر دهد.
مثال:
The flections of the word can alter its meaning significantly.
معنی(example):
در انگلیسی، انعطاف‌ها به تعیین فاعل و مفعول در جملات کمک می‌کنند.
مثال:
In English, flections help determine the subject and object in sentences.
معنی فارسی کلمه flections
:
شکل‌های مختلف یک کلمه که برای نشان دادن زمان، حالت یا شخص تغییر می‌کنند.
