معنی فارسی fledgiest
B1فرارکنندهترین، صفتی برای توصیف حیوان یا پرندهای که قابلیت فرار بیشتری دارد.
Most capable of fleeing; having the ability to escape.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پرندهای که فرارکنندهترین است به آسانی از شکارچیان فرار میکند.
مثال:
The fledgiest bird can easily escape from predators.
معنی(example):
در طبیعت، حیوان فرارکنندهتر مدت بیشتری زنده میماند.
مثال:
In the wild, the fledgiest animal survives longer.
معنی فارسی کلمه fledgiest
:
فرارکنندهترین، صفتی برای توصیف حیوان یا پرندهای که قابلیت فرار بیشتری دارد.