معنی فارسی flicked

B1 /flɪkt/

حرکت دادن سریع و ناگهانی چیز با یک حرکت دست یا انگشت.

To move something quickly and lightly, usually with a movement of the fingers or hand.

verb
معنی(verb):

To move or hit (something) with a short, quick motion.

مثال:

flick one's hair

example
معنی(example):

او کلید چراغ را خاموش کرد.

مثال:

He flicked the light switch off.

معنی(example):

او گرد و غبار را از روی پیراهنش تکان داد.

مثال:

She flicked the dust off her shirt.

معنی فارسی کلمه flicked

: معنی flicked به فارسی

حرکت دادن سریع و ناگهانی چیز با یک حرکت دست یا انگشت.