معنی فارسی flocs
B2تودههای کوچک، ذرات معلق در آب که به یکدیگر میچسبند و تشکیل تودههای بزرگتری میدهند.
Small clumps of matter that stick together, often seen in water.
- noun
noun
معنی(noun):
A floccule; a soft or fluffy particle suspended in a liquid, or the fluffy mass of suspended particles so formed.
example
معنی(example):
آب به دلیل وجود تودههای شناور کدر شده بود.
مثال:
The water was cloudy due to the presence of flocs.
معنی(example):
ما بررسی کردیم که تودههای شناور چگونه در فرآیند تصفیه آب تشکیل میشوند.
مثال:
We studied how flocs form during the water purification process.
معنی فارسی کلمه flocs
:
تودههای کوچک، ذرات معلق در آب که به یکدیگر میچسبند و تشکیل تودههای بزرگتری میدهند.