معنی فارسی flosh

B1

ویسک یک واژه عامیانه است که به صدای موج یا آب که به سطحی برخورد می‌کند اشاره دارد.

A sound made by liquid moving or splashing, often used to describe water sounds.

example
معنی(example):

آب در وان شروع به ویسک شدن کرد.

مثال:

The water began to flosh around in the tub.

معنی(example):

او صدای ویسک امواج در برابر ساحل را شنید.

مثال:

She heard the flosh of the waves against the shore.

معنی فارسی کلمه flosh

:

ویسک یک واژه عامیانه است که به صدای موج یا آب که به سطحی برخورد می‌کند اشاره دارد.