معنی فارسی flossier
B2براق‌تر، اشاره به خاصیت ظاهری سطحی که درخشان‌تر از دیگر موارد است.
More glossy or shiny in appearance compared to something else.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Resembling floss.
معنی(adjective):
Extravagantly showy; flashy
example
معنی(example):
این پارچه نسبت به پارچه‌ای که هفته گذشته خریدم، براق‌تر است.
مثال:
This fabric is flossier than the one I bought last week.
معنی(example):
محصول جدید مو باعث شد موهایش براق‌تر به نظر برسند.
مثال:
The new hair product made her hair look flossier.
معنی فارسی کلمه flossier
:
براق‌تر، اشاره به خاصیت ظاهری سطحی که درخشان‌تر از دیگر موارد است.
