معنی فارسی floury
B2 /ˈflaʊɹi/شامل یا دارای مقدار زیادی آرد.
Having the characteristic of containing flour, often fluffy or light.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Resembling flour.
مثال:
These mashed potatoes have a floury texture.
معنی(adjective):
Covered in flour.
مثال:
The baker wiped his floury hands on his apron.
example
معنی(example):
کیک سبک و آردی بود.
مثال:
The cake was light and floury.
معنی(example):
او یک بیسکویت آردی به من داد.
مثال:
He handed me a floury biscuit.
معنی فارسی کلمه floury
:
شامل یا دارای مقدار زیادی آرد.
