معنی فارسی flowcharting

B1

عمل ترسیم نمودار برای نمایش و تجزیه و تحلیل فرآیندها.

The process of creating flowcharts to represent workflows or systems.

example
معنی(example):

نمودار کشی به درک فرآیندهای پیچیده کمک می‌کند.

مثال:

Flowcharting helps in understanding complex processes.

معنی(example):

او در حال ترسیم نمودار فرآیند است تا مراحل مربوطه را روشن کند.

مثال:

She is flowcharting the procedure to clarify the steps involved.

معنی فارسی کلمه flowcharting

: معنی flowcharting به فارسی

عمل ترسیم نمودار برای نمایش و تجزیه و تحلیل فرآیندها.