معنی فارسی flummoxes

B1

به معنای گیج کردن یا وارد ایجاد سردرگمی شدن است.

To confuse or perplex someone.

verb
معنی(verb):

To confuse; to fluster; to flabbergast.

example
معنی(example):

مسئله پیچیده ریاضی دانش‌آموزان را گیج می‌کند.

مثال:

The complicated math problem flummoxes the students.

معنی(example):

رفتار غیرمعمول او همیشه دوستانش را گیج می‌کند.

مثال:

His unusual behavior always flummoxes his friends.

معنی فارسی کلمه flummoxes

: معنی flummoxes به فارسی

به معنای گیج کردن یا وارد ایجاد سردرگمی شدن است.