معنی فارسی fluoridation

B2

فلوریداسیون فرآیند افزودن فلورید به آب برای پیشگیری از پوسیدگی دندان‌ها است.

The addition of fluoride to water supplies to reduce tooth decay.

example
معنی(example):

فلوریداسیون آب آشامیدنی به شدت مورد بحث قرار گرفته است.

مثال:

Fluoridation of drinking water has been widely debated.

معنی(example):

شورای شهر تصمیم گرفت برنامه‌های فلوریداسیون را حمایت کند.

مثال:

The city council decided to support fluoridation programs.

معنی فارسی کلمه fluoridation

:

فلوریداسیون فرآیند افزودن فلورید به آب برای پیشگیری از پوسیدگی دندان‌ها است.