معنی فارسی fluorinate

B1

به فرایند افزودن فلور به یک ماده یا محصول اشاره دارد.

To add fluoride to a product or substance.

verb
معنی(verb):

To introduce fluorine into a compound.

example
معنی(example):

برای فلورینه کردن آب، باید از مواد شیمیایی خاصی در حین تصفیه استفاده شود.

مثال:

To fluorinate water, specific chemicals must be used during treatment.

معنی(example):

مهم است که محصولات مراقبت دندانی را فلورینه کنید تا نتایج بهتری به دست آورید.

مثال:

It is important to fluorinate dental care products for better results.

معنی فارسی کلمه fluorinate

: معنی fluorinate به فارسی

به فرایند افزودن فلور به یک ماده یا محصول اشاره دارد.