معنی فارسی fluxing
B1فرایند تغییر یا جریان چیزی به ویژه مایعات یا گازها را نشان میدهد.
The process of flowing or moving, often used in scientific or technical contexts.
- verb
verb
معنی(verb):
To use flux on.
مثال:
You have to flux the joint before soldering.
معنی(verb):
To melt.
معنی(verb):
To flow as a liquid.
example
معنی(example):
جریان مایعات میتواند اثرات جالبی ایجاد کند.
مثال:
The fluxing of liquids can create interesting effects.
معنی(example):
او در حال تحلیل دادهها برای بررسی روندها در طول زمان است.
مثال:
He is fluxing the data to analyze trends over time.
معنی فارسی کلمه fluxing
:
فرایند تغییر یا جریان چیزی به ویژه مایعات یا گازها را نشان میدهد.