معنی فارسی fog-bound

B2

محاصره شده در داخل دود غلیظ یا مه، به طوری که حرکت ممکن نیست.

Unable to move or operate because of dense fog.

example
معنی(example):

کشتی به مدت چند ساعت در مه گرفتار شده بود.

مثال:

The ship was fog-bound for several hours.

معنی(example):

بسیاری از قطارها به دلیل شرایط جوی در مه گرفتار شدند.

مثال:

Many trains were fog-bound due to the weather conditions.

معنی فارسی کلمه fog-bound

: معنی fog-bound به فارسی

محاصره شده در داخل دود غلیظ یا مه، به طوری که حرکت ممکن نیست.