معنی فارسی fold one's hands

B1

حرکت دست‌ها به طوری که بر روی هم قرار بگیرند، معمولاً نشانه آرامش یا تفکر است.

To position one's hands together, often in a sign of submission or calm.

example
معنی(example):

او دست‌هایش را در دعا تا کرد.

مثال:

She folded her hands in prayer.

معنی(example):

او اغلب در حین گوش دادن به دیگران دست‌هایش را تا می‌کند.

مثال:

He often folds his hands while listening to others.

معنی فارسی کلمه fold one's hands

:

حرکت دست‌ها به طوری که بر روی هم قرار بگیرند، معمولاً نشانه آرامش یا تفکر است.