معنی فارسی folden
B1تاشده، به حالتی اشاره دارد که در آن چیزی تا شده است.
Folded; a state where an object is bent or creased.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
برگهای تاشده در نسیم جیر جیر کردند.
مثال:
The folden leaves rustled in the breeze.
معنی(example):
او از الگوهای تاشده اوریگامی قدردانی کرد.
مثال:
He admired the folden patterns of the origami.
معنی فارسی کلمه folden
:تاشده، به حالتی اشاره دارد که در آن چیزی تا شده است.