معنی فارسی folkmooter
B1فولکموتر، فردی که در سازماندهی و برگزاری رویدادهای اجتماعی و فرهنگی فعال است.
A person who participates in or organizes a folkmoot.
- NOUN
example
معنی(example):
فولکموتر جشنواره سالانه را برای شهر سازماندهی کرد.
مثال:
The folkmooter organized the annual festival for the town.
معنی(example):
به عنوان فولکموتر، او مسئول رویدادهای اجتماعی است.
مثال:
As a folkmooter, she is responsible for community events.
معنی فارسی کلمه folkmooter
:فولکموتر، فردی که در سازماندهی و برگزاری رویدادهای اجتماعی و فرهنگی فعال است.