معنی فارسی folky
B1به چیزی اشاره میکند که ویژگیهای موسیقی یا فرهنگ فولکلور را دارد و معمولاً به سادگی و روستایی بودن مرتبط است.
Descriptive of music or art that has characteristics of folk tradition.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Having the character of folk music
مثال:
The band opened with a folky little number.
example
معنی(example):
این موسیقی حس فولکی دارد که تداعیکننده جمعهای کوچک شهری است.
مثال:
The music has a folky feel, reminiscent of small-town gatherings.
معنی(example):
سبک او بسیار فولکی است، با لباسهای دستساز و پارچههای طبیعی.
مثال:
Her style is very folky, with handmade clothes and natural fabrics.
معنی فارسی کلمه folky
:
به چیزی اشاره میکند که ویژگیهای موسیقی یا فرهنگ فولکلور را دارد و معمولاً به سادگی و روستایی بودن مرتبط است.