معنی فارسی food fights
A2جنگ‌های غذایی، دعواهایی غیررسمی با غذا که معمولاً در محیط‌های به خصوص مفرح انجام می‌شود.
A playful contest where participants throw food at each other, usually for fun.
- noun
noun
معنی(noun):
A typically spontaneous and disorderly outbreak in which food is thrown for amusement, especially across a cafeteria room, as a form of chaotic collective behavior.
مثال:
I got spaghetti sauce all over me during a food fight at lunch today.
example
معنی(example):
جنگ‌های غذایی می‌توانند فعالیتی سرگرم‌کننده در مهمانی‌ها باشند.
مثال:
Food fights can be a fun activity at parties.
معنی(example):
بچه‌ها در طول ناهار یک جنگ غذایی راه انداختند و یک کثیفی بزرگ به وجود آوردند.
مثال:
The kids had a food fight during lunch, making a big mess.
معنی فارسی کلمه food fights
:
جنگ‌های غذایی، دعواهایی غیررسمی با غذا که معمولاً در محیط‌های به خصوص مفرح انجام می‌شود.
