معنی فارسی foot paces

B1

قدرت اندازه‌گیری فاصله با استفاده از قدم‌ها؛ معمولاً شامل قدم‌های عادی فرد می‌شود.

A method of measuring distance based on the number of strides taken.

example
معنی(example):

او باغ را با قدم‌های خود اندازه‌گیری کرد تا اندازه آن را تخمین بزند.

مثال:

He measured the garden in foot paces to estimate its size.

معنی(example):

آنها تمرین رقص را با قدم‌های خود انجام دادند تا آن را به درستی بدست آورند.

مثال:

They practiced the dance in foot paces to get it right.

معنی فارسی کلمه foot paces

: معنی foot paces به فارسی

قدرت اندازه‌گیری فاصله با استفاده از قدم‌ها؛ معمولاً شامل قدم‌های عادی فرد می‌شود.