معنی فارسی foot the bill

B2

پرداخت کردن هزینه یا صورتحساب.

To pay for something, especially in a social situation.

verb
معنی(verb):

To pay for something

example
معنی(example):

من هزینه‌ی شام امشب را می‌پردازم.

مثال:

I'll foot the bill for dinner tonight.

معنی(example):

او معمولاً هزینه را زمانی که بیرون می‌رویم پرداخت می‌کند.

مثال:

He usually foots the bill when we go out.

معنی فارسی کلمه foot the bill

: معنی foot the bill به فارسی

پرداخت کردن هزینه یا صورتحساب.