معنی فارسی footingly

B1

به معنای «به طور قدم‌زنی» یا «با احتیاط» است و به نحوه حرکت اشاره دارد که در آن فرد به آرامی و با دقت قدم برمی‌دارد.

In a manner that is careful and measured, especially when walking.

example
معنی(example):

او به صورت مطمئن از روی زمین گلی عبور کرد.

مثال:

He walked footingly across the muddy field.

معنی(example):

آنها به چالش به صورت قدم به قدم نزدیک شدند.

مثال:

They approached the challenge footingly, taking one step at a time.

معنی فارسی کلمه footingly

:

به معنای «به طور قدم‌زنی» یا «با احتیاط» است و به نحوه حرکت اشاره دارد که در آن فرد به آرامی و با دقت قدم برمی‌دارد.