معنی فارسی footworn
B1فرسوده از استفاده، وضعیتی که در آن پاها یا کفشها به دلیل استفاده مکرر آسیب دیده و worn out شدهاند.
Describes shoes or paths that have become worn due to frequent use.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کفشهای او پس از سالها استفاده، فرسوده شدند.
مثال:
His shoes were footworn after years of use.
معنی(example):
مسیرهای فرسوده نشاندهنده مسیرهای پرطرفدار در پارک هستند.
مثال:
Footworn paths can indicate popular trails in the park.
معنی فارسی کلمه footworn
:
فرسوده از استفاده، وضعیتی که در آن پاها یا کفشها به دلیل استفاده مکرر آسیب دیده و worn out شدهاند.