معنی فارسی foozled
B1احساس ناتوانی یا بیخیالی در یک فعالیت یا بازی.
To feel confused or clumsy due to a situation.
- verb
verb
معنی(verb):
To do something clumsily or awkwardly; to bungle.
example
معنی(example):
او پس از از دست دادن گل احساس بیدستوپا بودن کرد.
مثال:
He felt foozled after missing the goal.
معنی(example):
او به دلیل قوانین پیچیده بازی بیدستوپا شد.
مثال:
She was foozled by the complicated rules of the game.
معنی فارسی کلمه foozled
:
احساس ناتوانی یا بیخیالی در یک فعالیت یا بازی.