معنی فارسی forepredicament
B1پیشدردسر به معنای وضعیتی دشوار یا مشکلساز است که فرد قبل از وقوع آن به آن دچار میشود.
A challenging or difficult situation that arises before an event or action, often requiring foresight.
- NOUN
example
معنی(example):
او پس از از دست دادن شغلش در یک وضعیت پیشدردسر قرار گرفت.
مثال:
He found himself in a forepredicament after losing his job.
معنی(example):
وضعیت پیشدردسر نیاز به برنامهریزی دقیق داشت.
مثال:
The forepredicament of the situation required careful planning.
معنی فارسی کلمه forepredicament
:پیشدردسر به معنای وضعیتی دشوار یا مشکلساز است که فرد قبل از وقوع آن به آن دچار میشود.