معنی فارسی foreshadow
B1 /fɔːˈʃadəʊ/پیشگویی کردن، نشانه دادن چیزی که ممکن است در آینده اتفاق بیفتد.
To be a warning or indication of a future event.
- verb
verb
معنی(verb):
To presage, or suggest something in advance.
example
معنی(example):
ابرهای تیره یک طوفان را پیشگویی میکنند.
مثال:
The dark clouds foreshadow a storm.
معنی(example):
چهره غمگین او خبر بد را پیشگویی کرد.
مثال:
His sad expression foreshadowed the bad news.
معنی فارسی کلمه foreshadow
:
پیشگویی کردن، نشانه دادن چیزی که ممکن است در آینده اتفاق بیفتد.