معنی فارسی foreshadowed

B1

به معنی نشان دادن یا اشاره به چیزی که بعداً قرار است اتفاق بیفتد، به ویژه یک نتیجه بد.

Indicated or suggested a future event or outcome, often negative, in the past.

verb
معنی(verb):

To presage, or suggest something in advance.

example
معنی(example):

این وقایع یک پایان غم‌انگیز را پیش‌بینی می‌کردند.

مثال:

The events foreshadowed a tragic ending.

معنی(example):

نویسنده نتیجه‌گیری را با نشانه‌های ظریف پیش‌بینی کرده بود.

مثال:

The author foreshadowed the conclusion with subtle hints.

معنی فارسی کلمه foreshadowed

: معنی foreshadowed به فارسی

به معنی نشان دادن یا اشاره به چیزی که بعداً قرار است اتفاق بیفتد، به ویژه یک نتیجه بد.