معنی فارسی forevouch

B2

شهادت دادن به چیزی یا تضمین کردن آن.

To vouch in advance; to guarantee or assert in advance.

example
معنی(example):

او در دادگاه برای یکپارچگی او شهادت خواهد داد.

مثال:

He will forevouch for her integrity in court.

معنی(example):

شاهد آماده است که برای توجیه حضور مظنون شهادت دهد.

مثال:

The witness is ready to forevouch for the suspect's alibi.

معنی فارسی کلمه forevouch

: معنی forevouch به فارسی

شهادت دادن به چیزی یا تضمین کردن آن.