معنی فارسی forfalt
B1فراگرفتن، شکست یا توقف در یک فرایند یا عملکرد.
A failure or breakdown in a process or performance.
- OTHER
example
معنی(example):
این شرکت به دلیل شکست در مدیریت ورشکست شد.
مثال:
The company went bankrupt due to its forfalt in management.
معنی(example):
عادات او به عنوان شکستی در استانداردهای اجتماعی در نظر گرفته شد.
مثال:
His habits were considered a forfalt in community standards.
معنی فارسی کلمه forfalt
:
فراگرفتن، شکست یا توقف در یک فرایند یا عملکرد.