معنی فارسی forfeitable

B2

به معنای این است که چیزی می‌تواند از دست برود یا باطل شود.

Capable of being forfeited or lost.

example
معنی(example):

قرارداد شامل بندهای قابل فسخ بود.

مثال:

The contract included forfeitable clauses.

معنی(example):

حقوق او در صورت عدم انجام تعهدات قابل فسخ بود.

مثال:

His rights were forfeitable upon default.

معنی فارسی کلمه forfeitable

: معنی forfeitable به فارسی

به معنای این است که چیزی می‌تواند از دست برود یا باطل شود.