معنی فارسی forgettable

B1

فراموش‌شدنی، به چیزی اطلاق می‌شود که به اندازه‌ای بی‌اهمیت یا کسل‌کننده است که به راحتی فراموش می‌شود.

Not worth remembering; easily forgotten.

adjective
معنی(adjective):

Easily forgotten

example
معنی(example):

فیلم آنقدر کسل‌کننده بود که فراموش‌شدنی بود.

مثال:

The movie was so boring that it was forgettable.

معنی(example):

او در کنفرانس یک ارائه فراموش‌شدنی داشت.

مثال:

He gave a forgettable presentation at the conference.

معنی فارسی کلمه forgettable

: معنی forgettable به فارسی

فراموش‌شدنی، به چیزی اطلاق می‌شود که به اندازه‌ای بی‌اهمیت یا کسل‌کننده است که به راحتی فراموش می‌شود.