معنی فارسی forgivably
B2قابل بخشش، حالتی که نشاندهنده تایید یا قبول اعمال خطا به عنوان عادی و قابل اغماض است.
In a manner that is capable of being forgiven; justifiably excusable.
- ADVERB
example
معنی(example):
او زمانی که آن اشتباه را کرد، به طرز قابل بخششی عمل کرد.
مثال:
He acted forgivably when he made that mistake.
معنی(example):
شما میتوانید در زمانهای شلوغ، به طور قابل بخششی فراموش کنید.
مثال:
You can forgivably forget things when you're busy.
معنی فارسی کلمه forgivably
:
قابل بخشش، حالتی که نشاندهنده تایید یا قبول اعمال خطا به عنوان عادی و قابل اغماض است.