معنی فارسی forgivenesses

B2

فعل یا حالتی که به عمل بخشیدن اشاره دارد و در زبان محاوره‌ای و نوشتاری به کار می‌رود.

The act of forgiving; the state of being forgiven.

noun
معنی(noun):

The action of forgiving.

معنی(noun):

Readiness to forgive.

example
معنی(example):

بخشایش‌های آنها نشان می‌دهد که چقدر انسان‌های مهربانی هستند.

مثال:

Their forgivenesses show how kind they really are.

معنی(example):

او درباره بخشایش‌های مختلف در انشاء خود نوشت.

مثال:

He wrote about different forgivenesses in his essay.

معنی فارسی کلمه forgivenesses

: معنی forgivenesses به فارسی

فعل یا حالتی که به عمل بخشیدن اشاره دارد و در زبان محاوره‌ای و نوشتاری به کار می‌رود.