معنی فارسی forgivingly

B1

به طور محبت آمیز، بدون قهر و کینه.

In a manner that shows forgiveness.

example
معنی(example):

او با وجود اشتباهاتش به او با محبت نگریست.

مثال:

She looked at him forgivingly despite his mistakes.

معنی(example):

او به طور محبت آمیز صحبت کرد و سعی کرد دوستی‌شان را ترمیم کند.

مثال:

He spoke forgivingly, trying to mend their friendship.

معنی فارسی کلمه forgivingly

: معنی forgivingly به فارسی

به طور محبت آمیز، بدون قهر و کینه.