معنی فارسی forjudged
B1قضاوت شدن، به حالتی اشاره دارد که فرد احساس میکند دیگران بدون شناخت کامل از او، دربارهاش قضاوت میکنند.
To have been judged unfairly or prematurely by others.
- VERB
example
معنی(example):
او زمانی که دیگران فرض کردند او تنبل است، احساس قضاوت شدگی کرد.
مثال:
He felt forjudged when others assumed he was lazy.
معنی(example):
بسیاری به خاطر ظاهرشان بیشتر از تواناییها قضاوت میشوند.
مثال:
Many feel forjudged based on their appearance rather than abilities.
معنی فارسی کلمه forjudged
:
قضاوت شدن، به حالتی اشاره دارد که فرد احساس میکند دیگران بدون شناخت کامل از او، دربارهاش قضاوت میکنند.