معنی فارسی formicine
B1اصطلاحی برای توصیف موچههایی که به زیرخانواده فرمیکینه تعلق دارند.
Relating to ants of the subfamily Formicinae.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مورچههای فرمیکین معمولاً در زیستگاههای مختلف یافت میشوند.
مثال:
The formicine ants are often found in various habitats.
معنی(example):
مورچههای فرمیکین را میتوان به راحتی از طریق ویژگیهای منحصر به فردشان شناسایی کرد.
مثال:
Formicine ants can be easily identified by their unique characteristics.
معنی فارسی کلمه formicine
:
اصطلاحی برای توصیف موچههایی که به زیرخانواده فرمیکینه تعلق دارند.