معنی فارسی formlessly

B1

بی‌فرمی، به معنای ایجاد بدون شکل و ساختار مشخص است.

In a manner that lacks a definite or clear shape; abstractly.

example
معنی(example):

هنرمند به طور بی‌فرم رنگ‌آمیزی کرد و به خودجوشی اجازه داد.

مثال:

The artist painted formlessly, allowing spontaneity.

معنی(example):

ایجاد بی‌فرم می‌تواند به نتایج هنری غیرمنتظره منجر شود.

مثال:

Creating formlessly can lead to unexpected artistic results.

معنی فارسی کلمه formlessly

: معنی formlessly به فارسی

بی‌فرمی، به معنای ایجاد بدون شکل و ساختار مشخص است.