معنی فارسی formosity
B2فرموزی، زیبایی، یا جذابیت ظاهری چیزی، به ویژه در مورد افراد یا اشیاء.
The quality of being attractive or beautiful, especially in appearance.
- NOUN
example
معنی(example):
زیبایی ساختمان تمام بازدیدکنندگان را تحت تأثیر قرار داد.
مثال:
The formosity of the building impressed all the visitors.
معنی(example):
زیبایی او در نحوه رفتارش مشهود بود.
مثال:
Her formosity was evident in the way she carried herself.
معنی فارسی کلمه formosity
:
فرموزی، زیبایی، یا جذابیت ظاهری چیزی، به ویژه در مورد افراد یا اشیاء.