معنی فارسی fortifyingly

B1

به طور تقویت‌کننده، به طريقي که قدرت يا انرژی را افزايش دهد.

In a manner that strengthens or invigorates.

example
معنی(example):

سوپ به طرز تقویت‌کننده‌ای خوب بود و انرژی را برای روز فراهم می‌کرد.

مثال:

The soup was fortifyingly good, providing energy for the day.

معنی(example):

او به طرز تقویت‌کننده‌ای صحبت کرد تا روحیه آن‌ها را در زمان‌های سخت بالا ببرد.

مثال:

He spoke fortifyingly to lift their spirits during the tough times.

معنی فارسی کلمه fortifyingly

:

به طور تقویت‌کننده، به طريقي که قدرت يا انرژی را افزايش دهد.