معنی فارسی fortitudinous

C1

استقامت‌دار، توصیفی برای فردی که در برابر مشکلات مقاومت می‌کند.

Characterized by fortitude; showing strength in facing adversity.

example
معنی(example):

روح استقامت‌اش الهام‌بخش افراد اطرافش بود.

مثال:

Her fortitudinous spirit inspired those around her.

معنی(example):

او در زمان‌های چالش‌برانگیز ثابت کرد که استقامت دارد.

مثال:

He proved to be fortitudinous during challenging times.

معنی فارسی کلمه fortitudinous

:

استقامت‌دار، توصیفی برای فردی که در برابر مشکلات مقاومت می‌کند.