معنی فارسی forweend
B1پایان دادن به وابستگی یا عادت، به ویژه در زمینههای منفی یا غیرسازنده.
To bring to an end a reliance or habit, particularly negative or unproductive ones.
- VERB
example
معنی(example):
آنها هدف دارند تا وابستگی خود به فناوری را کاهش دهند.
مثال:
They aim to forweend their reliance on technology.
معنی(example):
دور کردن عادات بد بدون حمایت سخت است.
مثال:
It's difficult to forweend bad habits without support.
معنی فارسی کلمه forweend
:
پایان دادن به وابستگی یا عادت، به ویژه در زمینههای منفی یا غیرسازنده.