معنی فارسی foun

B1

تأسیس کردن، به معنای ابتدایی شروع یا برپا کردن چیزی.

To establish or set up; to create.

example
معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند یک سازمان جدید برای جامعه تأسیس کنند.

مثال:

They decided to foun a new organization for the community.

معنی(example):

تأسیس چنین پروژه‌ای به تلاش قابل توجهی نیاز دارد.

مثال:

To foun such a project requires significant effort.

معنی فارسی کلمه foun

:

تأسیس کردن، به معنای ابتدایی شروع یا برپا کردن چیزی.