معنی فارسی foundling

B1

بچه‌ای که به‌تنهایی و بدون والدینش پیدا شده و معمولاً در گذشته این واژه بیشتر کاربرد داشته است.

An infant or small child that has been abandoned or orphaned.

noun
معنی(noun):

An abandoned child, left by its parent(s), often a baby left at a convent or similar safe place.

example
معنی(example):

یتیم به عنوان یک بچه یافته شده پیدا شد و در یتیم‌خانه بزرگ شد.

مثال:

The orphan was found as a foundling and raised in an orphanage.

معنی(example):

داستان بچه یافته شده دل بسیاری از خوانندگان را تسخیر می‌کند.

مثال:

The story of the foundling captures the heart of many readers.

معنی فارسی کلمه foundling

: معنی foundling به فارسی

بچه‌ای که به‌تنهایی و بدون والدینش پیدا شده و معمولاً در گذشته این واژه بیشتر کاربرد داشته است.