معنی فارسی fourthly

B1

صفت مرتب‌سازی و شمارش به عنوان چهارمین مورد در یک فهرست.

Used to introduce the fourth item in a list.

adverb
معنی(adverb):

In the fourth place; fourth in a row.

example
معنی(example):

چهارماً، ما نیاز به بررسی مسائل بودجه داریم.

مثال:

Fourthly, we need to address the budget issues.

معنی(example):

گزارش اولویت‌های ما را به چهارمین مورد اشاره می‌کند.

مثال:

The report lists our priorities fourthly.

معنی فارسی کلمه fourthly

: معنی fourthly به فارسی

صفت مرتب‌سازی و شمارش به عنوان چهارمین مورد در یک فهرست.