معنی فارسی foveolated
B2دارای حفرات یا فرورفتگیهای کوچک در سطح، رویه یا بافت؛ از ویژگیهای برخی بافتها یا اجسام.
Having small pits or depressions on the surface, often used to describe certain textiles or biological materials.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تنسچر قاشقنما (foveolated) این پارچه، چسبندگی بهتری فراهم میکند.
مثال:
The foveolated texture of the fabric provides better grip.
معنی(example):
برخی از گونههای قاشقنما (foveolated) به طرز قابل توجهی به محیطهای خود سازگار شدهاند.
مثال:
Some foveolated species have adapted to their environments remarkably well.
معنی فارسی کلمه foveolated
:دارای حفرات یا فرورفتگیهای کوچک در سطح، رویه یا بافت؛ از ویژگیهای برخی بافتها یا اجسام.