معنی فارسی fowled

B1

کثیف کردن، آلودگی ایجاد کردن.

To make something dirty or unclean.

example
معنی(example):

پرنده آب تمیز را کثیف کرد.

مثال:

The bird fowled the clean water.

معنی(example):

هنرمند احساس کرد که پروژه تصویر اصلی او را خراب کرده است.

مثال:

The artist felt that the project had fowled his original vision.

معنی فارسی کلمه fowled

:

کثیف کردن، آلودگی ایجاد کردن.