معنی فارسی foxtailed

B1

دم‌سگی، صفتی برای توصیف چیزی که شبیه دم سمور است.

Having a tail resembling that of a fox.

example
معنی(example):

گیاه دم‌سگی گل‌های زیبایی دارد.

مثال:

The foxtailed plant has beautiful flowers.

معنی(example):

آنها از ویژگی دم‌سگی حیوان تحسین کردند.

مثال:

They admired the foxtailed feature of the animal.

معنی فارسی کلمه foxtailed

:

دم‌سگی، صفتی برای توصیف چیزی که شبیه دم سمور است.